 |
منوي اصلي |
 |
|
 |
موضوعات |
 |
|
 |
اضافات |
 |
آمار
وب سایت:
بازدید امروز : 45
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 56
بازدید ماه : 48
بازدید کل : 350686
تعداد مطالب : 66
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
|
|
|
|
|
 |
آخرین مطالب |
 |
|
 |
طراح قالب |
 |
|
|
 |
تبلیغات |
 |
|
 |
داستان مرد کور و روزنامه نگار |
 |
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود... او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!
وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید...
|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 20:20 | |
|
|
|
|
|
 |
وقتی خدا میخواد |
 |
وقتی خدا میخواهد...!!! دریای عجیبی که در قرآن هم آمده...!!
در شهر توریستی اسکاگن این زیبایی را می توانید در سجیه دید، این شمالی ترین شهر دانمارکیهاست، جایی که دریای بالتیک و دریای شمال بهم میپیوندند. دو دریای مختلف با هم یکی نمی شوند و بنابرین این راستا بوجود می آید.
In a tourism filled city of Skagen you can see this incredible natural sight. This city is the most northern point of Danish people…..where the Baltic sea “meets” the North sea. Two different seas can not be combined together thus creating this line

و این همان چیزی است که در قرآن آمده است.
سورة مبارکه الرحمن
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (۱۹) بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (۲۰) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۲۱) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22)
۱۹, دو دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند.۲۰, اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند.۲۱, پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار میکنید؟ ۲۲, از آن دو، مروارید و مرجان خارج میشود.
سوره مبارکه فرقان آیه ۵۳:
« و هو الذی مَرَجَ البحرینِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَینَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»
و اوست کسی که دو دریا را موج زنان به سوی هم روان کرد این یکی شیرین و آن یکی شور و تلخ است ومیان آندو حریمی استوار قرار داد...
|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 20:8 | |
|
|
|
|
|
 |
شما هم امتحان کنید جالبه خوشتون میاد. |
 |
699666999999666999999666996666666996666699999666669966666699 699669999999969999999966699666669966669966666996669966666699 699666999999999999999666669966699666699666666699669966666699 699666669999999999996666666996996666699666666699669966666699 699666666699999999666666666699966666669966666996666996666996 699666666666999966666666666699966666666699999666666669999666
تمام شماره های بالا را انتخاب (select) كنيد
بعدCtrl + Fرا بزنید
بعدن شماري 9 را بزنید
بعد Ctrl + Enter را بزنید
|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 20:6 | |
|
|
|
|
|
 |
قیافه شناسی |
 |
ادامه مطلب |
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 19:45 | |
|
|
|
|
|
 |
مطالب آموزنده |
 |
بدترین جا برای گذاشتن میوهها تا قبل از شستن آنها
بدترین جا برای گذاشتن میوهها قبل از شستن سینک آشپزخانه است. به گفته دکتر کلی رینولد استاد میکروبشناسی دانشگاه آریزونا سینک آشپزخانه بیشترین میزان میکروب را دارد و میزان آلودگی آن حتی از توالت بیشتر است. توصیه میشود میوهها را در سبدی بگذارید و بدون اینکه با سینک تماس داشته باشند آنها را بشویید. اگر میوههایی مانند توت فرنگی و شاتوت که بدون پوست کندن خورده میشوند، هنگام شستن در سینک افتاد آن را دور بیندازید و از خوردناش صرفنظر کنید.
. بدترین جا برای نگهداری مسواک
بدترین محل برای قرار دادن مسواک سینک دستشویی است. البته خود سینک مشکلی ندارد و همه مشکل به نزدیکی آن به توالت مربوط است. به گفته محققان و میکروبشناسان دانشگاه آریزونا، به طور متوسط در یک کاسه توالت حدود ۳ میلیون میکروب وجود دارد. این میکروبها میتوانند تا ۲ متر جابهجا شوند و روی زمین، دیوارها و روی مسواک قرار بگیرند. بهتر است مسواک را بیرون توالت در کابینت دارو یا یکی از کابینتهای آشپزخانه نگهداری کنید.
بدترین جا برای گذاشتن میوهها تا قبل از شستن آنها
بدترین جا برای گذاشتن میوهها قبل از شستن سینک آشپزخانه است. به گفته دکتر کلی رینولد استاد میکروبشناسی دانشگاه آریزونا سینک آشپزخانه بیشترین میزان میکروب را دارد و میزان آلودگی آن حتی از توالت بیشتر است. توصیه میشود میوهها را در سبدی بگذارید و بدون اینکه با سینک تماس داشته باشند آنها را بشویید. اگر میوههایی مانند توت فرنگی و شاتوت که بدون پوست کندن خورده میشوند، هنگام شستن در سینک افتاد آن را دور بیندازید و از خوردناش صرفنظر کنید.
|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 19:38 | |
|
|
|
|
|
 |
کار از ریشه خرابه |
 |
می دانید اولین جمله ای که ما در اول دبستان
یاد می گیریم چیه؟
.
.
.
.
بابا آب داد بابا نان داد
می دانید اولین جمله ای که انگلیسها
در اول دبستان یاد می گیرند چیه؟
.
.
.
من می توانم بخوانم و بنویسم
.
.
.
می دانید اولین جمله ای که ژاپنیها
در اول دبستان یاد می گیرند چیه؟
.
.
.
من می توانم بدوم
.
.
و این است که ما همیشه چشممون
دنبال دست پدر است،کار از ریشه خراب است
|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 9:20 | |
|
|
|
|
|
 |
ترس سکوت |
 |
نعره هیچ "شــــــــیری" خانه های چوبی را خراب نمیکند
من از سکوت "موریــــــانه" میترسم . . . |
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 19:30 | |
|
|
|
|
|
 |
کلیپ های دیدنی |
 |
برای دیدن کلیپ های دیدنی به ادامه مطالب بروید
ادامه مطلب |
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 9:31 | |
|
|
|
|
|
 |
درسهای موفقیت |
 |
ادامه مطلب |
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, در ساعت 9:25 | |
|
|
|
|
|
 |
ویندوز جدید به زبان اصفهانی |
 |
... |
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, در ساعت 9:14 | |
|
|
|
|
|
 |
بدون شرح |
 |

به مدت تقریبی ۳۰ ثانیه بر روی ستاره قرمز رنگ خیره شوید. سپس روی یک دیوار یا کاغذ سفید نگاه کرده و مرنب پلک بزنید.
|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در جمعه 8 دی 1391برچسب:, در ساعت 9:15 | |
|
|
|
|
|
 |
عشاق امروزی |
 |

روزگاریست همه عرض بدن می خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری می پوشند
گرگ هایی که لباس پدری می پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند
عشق ها را همه با دور کمر می سنجند
خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد


|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در جمعه 1 دی 1391برچسب:, در ساعت 10:15 | |
|
|
|
|
|
 |
آرزوی سنگ تراش |
 |
داستان کوتاه آرزوی سنگتراش
روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.
در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم!
در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.
او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.
پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.
کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بارآرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.
همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است...

|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در جمعه 1 دی 1391برچسب:, در ساعت 7:10 | |
|
|
|
|
|
 |
چرا بعضی اوقات سر یکدیگر فریاد میزنیم |
 |
هنگامی که قلبها فاصله می گیرد
استادى از شاگردانش پرسید:
چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت:
چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟
آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد.
آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید:
هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟
آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟
چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است.
فاصله قلبهاشان بسیار کم است.
استاد ادامه داد:
هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد

|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در جمعه 1 دی 1391برچسب:, در ساعت 6:54 | |
|
|
|
|
|
 |
داستان آموزنده خوک و گاو |
 |
خوک و گاو
مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:
نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
کشیش گفت:
بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.
اما در مورد من چی؟...
من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟
می دانی جواب گاو چه بود؟
جوابش این بود:
شاید علتش این باشد که
"هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم"

|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در جمعه 1 دی 1391برچسب:, در ساعت 6:27 | |
|
|
|
|
|
 |
اس ام اس شب یلدا |
 |
چل بار بگید : چل تا چل را چل بار چلوندم و برای چل تا چل بفرستید تا شب چله یه خبر چل کننده چلتون کنه پیشاپیش شب چله مبارک.


|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:شیوا رحیمی, در ساعت 19:1 | |
|
|
|
|
|
 |
همسفر |
 |
زندگي دفتري از خاطره است
يك نفر در دل شب ، يك نفر در دل خاك
يك نفر همدم خوشبختي هاست ، يك نفر همسفر سختي هاست
چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ، ما همه همسفريم
|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در شنبه 18 آذر 1391برچسب:, در ساعت 10:26 | |
|
|
|
|
|
 |
کلیپ طنز |
 |
|
 |
نقشه کامل ایران |
 |
|
 |
بهترین واژه برای کمک به دیگران |
 |
دستهایی که به دیگران کمک میکنند بهتر است از دستهایی که تسبیح میگردانند
 |
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, در ساعت 17:3 | |
|
|
|
|
|
 |
تقدس در چیست |
 |
پست` گزارش مردي را نوشت که براي کوهپيمايي به کوهستان رفته بود که ناگهان برف و کولاک او را غافلگير کرده و در نتيجه راهش را گم کرد ... از آنجا که براي چنين شرايطي پوشاک مناسبي همراه نداشت، ميدانست که هرچه سريعتر بايد پناهگاهي بيابد، در غير اينصورت يخ ميزند و ميميرد.
عليرغم تلاشهايش دستها و پاهايش بر اثر سرما کرخت شدند. ميدانست وقت زيادي ندارد.
در همين موقع پايش به کسي خورد که يخ زده بود و در شرف مرگ بود.
او ميبايست تصميم خود را ميگرفت. دستکشهاي خيس خود را در آورد، کنار مرد يخزده زانو زد و دستها و پاهاي او را ماساژ داد.
مرد يخزده جان گرفت و تکان خورد و آنها به اتفاق هم به جستجوي کمک به ديگري، در واقع به خودشان کمک ميکردند.
کرختي با ماساژ دادن ديگري از بين ميرفت.
ما انسانها در واقع با کمک کردن به ديگران به خود کمک ميکنيم.
خيلي وقتها همدلي با ديگران حتي ميتواند از بار دلهاي خودمان کم کند.
به محض اينکه کاري در جهت منافع کسي انجام ميدهيد نه تنها او به شما فکر ميکند، بلکه خداوند نيز به شما فکر ميکند.
فراموش نکنيد : دستهايي که کمک ميکنند مقدستر از دستهايي هستند که تسبيح مي گردانند
|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:تقدس, در ساعت 20:39 | |
|
|
|
|
|
 |
پژواک |
 |
پژواک
پدري همراه پسرش در جنگلي مي رفتند. ناگهان پسرك زمين خورد و درد شديدي احساس كرد. او فرياد كشيد آه... در همين حال صدايي از كوه شنيد كه گفت: آه... پسرك با كنجكاوي فرياد زد «تو كي هستي؟» اما جوابي جز اين نشنيد «تو كي هستي؟» اين موضوع او را عصباني كرد.
پس داد زد «تو ترسويي!» و صدا جواب داد «تو ترسويي!» به پدرش نگاه كرد و پرسيد: «پدر چه اتفاقي دارد مي افتد؟» پدر فرياد زد «من تو را تحسين مي كنم» صدا پاسخ داد «من تو را تحسين مي كنم» پدر دوباره فرياد كشيد «تو شگفت انگيزي» و آن آوا پاسخ داد «تو شگفت انگيزي» پسرك متعجب بود ولي هنوز نفهميده بود چه خبر است.
پدر اين اتفاق را برايش اينگونه توضيح داد: مردم اين پديده را «پژواك» مي نامند. اما در حقيقت اين «زندگي» است. زندگي هر چه را بدهي به تو برمي گرداند. زندگي آينه اعمال و كارهاي نيك و بد توست. اگر عشق بيشتري مي خواهي، عشق بيشتري بده. اگر مهرباني بيشتري مي خواهي، بيشتر مهربان باش. اگر احترام و بزرگداشت را طالبي، درك كن و احترام بگذار. اگر مي خواهي مردم نسبت به تو صبور و مؤدب باشند، صبر و ادب داشته باش!
اين قانون طبيعت است و در هر جنبه اي از زندگي ما اعمال مي شود. زندگي هر چه را كه بدهي به تو برميگرداند. به هر كس خوبي كني، در حق تو خوبي خواهد شد و به هر كس كه بدي كني، بدي هم خواهي ديد. زندگي تو حاصل يك تصادف نيست. بلكه آينه اي است كه انعكاس كارهاي خودت را به تو بر مي گرداند.
|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:پژواک, در ساعت 20:37 | |
|
|
|
|
|
 |
زندگی واقعی |
 |
گه روزی .....
محبت کردی بی منت
لذت بردی بی گناه
بخشیدی بدون شرط و توقع
بدون اون روز واقعاً زندگی کردی . دکتر شریعتی |
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:زندگی واقعی, در ساعت 20:35 | |
|
|
|
|
|
 |
تاجر و ماهیگیر |
 |
تاجر و ماهی گیر
تاجر آمریکایی نزدیک یک روستای مکزیکی ایستاده بود.همان موقع یک قایق کوچک ماهیگیری رد شد که داخلش چند تا ماهی بود.
تاجر از ماهیگیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی رو گرفتی؟
ماهی گیر : مدت خیلی کم
تاجر: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا بیشتر ماهی گیرت بیاد؟
ماهیگیر: چون همین تعداد برای سیر کردن خونوادم کافیه.
تاجر:بقیه وقتت رو چی کار میکنی؟
ماهیگیر: تا دیر وقت میخوابم. یه کم ماهیگیری میکنم.با بچه ها بازی میکنم.بعد میروم تو دهکده و با دوستام شروع به گیتار زدن . خلاصه مشغولیم به این نوع زندگی.
تاجر: من تو هاردوارد درس خوندم و میتونم کمکت کنم. تو باید بیشتر ماهیگیری کند.
اون وقت میتونی با پولش قایق بزرگتری بخری و با درآمد اون چند تا قایق دیگه هم اضافه میکنی. اون وقت یه عالمه قایق برای ماهیگیری داری.
ماهیگیر: خب بعدش چی؟
تاجر: به جای این که ماهیا رو به واسطه بفروشی ، اونا رو مستقیما به مشتریا می دی و برای خودت کار و بار درست میکنی. بعدش کارخونه راه میندازی و به تولیداتش نظارت میکنی. این دهکده کوچک رو هم ترک میکنی و میری مکزیکوسیتی ، بعد از اونم لس آنجلس و از اونجا هم نیویورک. اونجاست که دست به کارای مهمتری میزنی.
ماهیگیر: اما بعدش چی آقا؟
تاجر: بهترین قسمت همینه: در یک موقعیت مناسب که گیر اومد میری و سهام شرکت رو به قیمت خیلی بالایی میفروشی. این کار میلیونها دلار برات عایدی داره.
ماهیگیر: میلونها دلار ، خب بعدش چی؟
تاجر: اون وقت بازنشسته میشی، میری یه دهکده ساحلی کوچیک ، جایی که میتونی تا دیر وقت بخوابی، یه کم ماهیگیری کنی، با بچه هات بازی کنی، بری دهکده و تا دیر وقت با دوستات گیتار بزنی و خوش بگذرونی!.
|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:تاجر و ماهیگیر,, در ساعت 20:31 | |
|
|
|
|
|
 |
زندگی |
 |
اگه روزی .....
محبت کردی بی منت
لذت بردی بی گناه
بخشیدی بدون شرط و توقع
بدون اون روز واقعاً زندگی کردی .

|
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:زندگی, در ساعت 13:35 | |
|
|
|
|
|
 |
چند نفر از ما حاضریم چنین فداکاری برای مردم بکنیم |
 |
Godiva) همسر دوک کاونتری انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود. وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد . اصرار زیادی کرد به شوهرش که مالیات رو کم کنه ولی شوهرش از این کار سرباز می زد. بالاخره شوهرش یه شرط گذاشت، گفت اگر برهنه دور تا دور شهر بگردی من مالیات رو کم می کنم . گودیوا قبول می کنه، خبرش در شهر می پیچد، گودیوا سوار یک اسب در حالی که همه ی پوشش بدنش موهای ریخته شده روی سینه اش بود در شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترامش اون روز، هیچکدوم از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره ها رو هم بستند.در تاریخ انگلیس و کاونتری بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و شریف جایگاه بالایی داره و مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است....
 |
[+]
نوشته
شده توسط بهروز همتیان در دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, در ساعت 8:28 | |
|
|
|
|
|
 |
یک اثر قدیمی از استاد فرهاد تقدیم به همه دوستان |
 |
|
صفحه قبل 1 3 صفحه بعد
|
 |
آرشيو |
 |
|
 |
آمار |
 |
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها: افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:
مدير سایت : بهروز همتیان |
|
|
|
|
 |
لينكستان |
 |
|
 |
لينكدوني |
 |
|
|